ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

ارمیا تُپلو

دندونات مبارك/تپلي من

بالاخره ارميا بي دندون ما هم ,تو 8 ماه و 8 روزگي دندون در اورد,چه دندون در اوردني...... از روز قبلش اسهال شد و تب كرد,خلاصه كه خيلي اذيت شد.4 روز طول كشيد تا تبش قطع شه.ولي بالاخره از اين مرحله هم سر بلند بيرون اومد و 2 تا مرواريد خوشگل اومدن بيرون.آخ كه من عاشقتم پسر منحصر به فردم.           ...
21 مهر 1391

تابستانی که با تو عاشقتر و گرمتر گذشت...

سلامی به گرمای تابستان/به روزهای در کنار تو /همراه و همنفس با تو/به سرعت گذشت هر چه تمامتر. امروز می خواهم به دور از قافیه و سبک برایت از تمام تواناییهای منحصر به فردت /تمام دلبریهای کودکانه ات بگویم /جان مادر....                 ...
21 مهر 1391

يه حرفايي هميشه هست.....

اين نوشته رو جايي خوندم,اينجا مي نويسم كه هم واسه فرداهاي قشنگ پسرم باشه هم واسه.... پسرم /پسر خوبم ميدونم كه تو هم روزي عاشق ميشي مياي واميستي جلوي من و بابات و از دختركي ميگي گه عاشقشي.! اين روزها اصلا عجيب نيست و تو ناگزيري از عشق..كه تو حاصل عشقي. پسرم مامانت برات حرفايي داره كه بدرد روزهاي عاشقيت ميخوره....عزيز دلم !يه وقتايي زن بي حوصله و اخموست!روزايي ميرسه كه بهونه ميگيره/بد قلقي ميكنه و حتي وقتي اسمتو صدا ميكنه و تو بجاي جانم هميشگي ميگي بله!واون ميزنه زير گريه. رنها موجودات عجيبي هستند پسرم. موجوداتي كه ميتوني با محبت ارومشون كني و يا با بي توجهيت ار پا درشون بياري....بايد براي اين جور وقتا آماده باشي.و ياد بگي...
13 مهر 1391

ميلادت مبارك عشق من(به بهانه 25 شهريور)

عزيز دل هميشه مهربان/ستودني ترين/پدر بي نظير/همسر همنفس من امروز خداوندگارمان چه نقشي بهتر از آفريدن و خلق تو يگانه مي توانست رقم بزند/هيچ/تنها با  آفريدن تو در اين روز بي نظير/خستگي اين همه سالش را بدر ميكرد كه كرد. وحيد عزيزتر از جانم/مرد چون كوه استوار من/تولدت مبارك. امسال كوچك مرد زندگيمان/ارمياي بي همتايم/هم به تو پدر بي نظيرش تبريك مي گويد. امسال از پروردگار مان چه هديه اي باشكوه وتك دريافت كردي/جمع سه نفره مان هميشه نور باشد وشادي. وحيدم/نفسم/هم سرم/هم شانه ام/مجموعه تمامي احساسات عاشقانه مني. مي پرستمت نفس نفس . لمس بودنت مبارك....... ...
2 مهر 1391

ارمیا جون با،فرنازو بهناز

ارمیا جون تو اون همه عروسکهایی که داره،به چیزهای دیگه علاقه مند شده. جاحوله ایی آشپزخونه (فرناز) و جاحوله ایی اتاق خواب(بهناز). من واین همه خوشبختی محاله!!! سمت راست :فرناز جون (مو قرمزه ) سمت چپ :بهناز جون          آماده حمله، به فرناز و بهناز پایان جدایی ها درحال کشیدن موهای فرنازجون،اینقدراذیتش نکن،شیطان درحال کشتی گرفتن خوشحال تر از همیشه   ...
7 خرداد 1391

برای وحید عزیز تر از جانم

ای یگانه خدای ابدی ام !هر چه دارم از وجود توست.از نگاه بی نقصت به من است.از همان مهربانیت. سپاس که این همه بخشیدی ام.سپاس که لایق دانستی ام.سپاس بابت شیره ی جانم که روز به روز افزودی اش.سپاس برای تمام نفس هایم.به خودت می سپارم هر انچه مصلحت توست.                          برای وحید همیشه مهربان واستوارم و تو ای بی تکرار/مهربان روزگارم/وحیدم/که تمام این مدت شبی نبوده که به هنگام بیداری وقتی ارمیای عزیز مرا بیدار.....تو با دستان پر مهرت مرا نوازش کردی و ان عاشقانه ی مخصوص....       &...
7 خرداد 1391

خلوت من و تو

                                                                               از تو ممنونم پسر عزیزم...از تو به خاطراین همه احساس بی نظیر..این همه شوق وصف ناپذیر..ازتو به خاطراین طعم خوشی که نشانم دادی.تو که از تمامی شیرینی های دنیا شیرین تری.از تو ممنونم به خاطر نیمه شبهایی که بیدارم میکنی و یادم می اندازی که من مادر شده ام.ممنون به خاطر چشمهایت که  در تاریکی اتاق نگاهم می کنی و بی خوابی که سهل است دوست دارم لحظه متوقف شود و م...
7 خرداد 1391

112 روزگی پسر عزیزم

                                                   قربون اون لم دادنت بشم من.                                             دوست دارم عمر من. ...
7 خرداد 1391

4 ماه بسان باد گذشت...

و این چنین است روزگار که تا به خود آیی 4 ماه گذشته است و رفته و باز نمی گردد.... پسرک بی همتای من راضیم که این 4ماه لحظه هایت را نفس کشیدم...عشق کردم...با خنده هایت قه قهه سر داده ایم./مستانه مستانه من و پدر همیشه مهربانت.با بی قراریهای قبل از خوابت بی قرار شدم و در خفا با اشکهای بی قراریت اشک ریختم باران باران. و اینگونه برایت روزهای سبز و ماندنی/عمر صد ساله ی با عزت/آزاد /در کمال آرامش و از همه برترامیدوارم عشق به معنای واقعی  بسان عشق من و پدر همیشه مهربانت/عشق بی حد و حصر ما به تو/را تجربه کنی که بسی وصف ناشدنیست. و این گونه است که در کلام دیگر می گوییم وقتی ارمیا کوچک بود...ببین مادر چه زود می گذرد و من چه عاشقترت می ش...
7 خرداد 1391