مادر
سلام به وسعت آفرینش امروز و هر لحظه ..سلام هر چه بخواهم بگویمت کفاف این همه ثانیه و نفس را نمی کند.هر چه از مادری بگویمت باز انگار گویی..اصلا نگفتمت.مادر که هستی گه گاهی می گویی از این همه بی خوابی ,بی وقتی,دوندگی...بریده ای.دیگر توان نداری..دیگر خسته تر از آن هستی که باید/اما..به چشمانش که نگاه می کنی/به صورتش که مثل بچه گربه ملوس خودش را به تو می چسباند وهی دستان بی نیازش را به صورتت می مالد و آن وقت است که می بینی نه...حالا حالاها نمی بری..خسته تر از اینها نمی شوی.می بینی یکهو هر چه انرژی در کاینات هست ونیست به سوی تو روان میشود...میبینی اتفاقا داری عاشق تر میشوی..صبورتر..مادرتر... لایق دانستنم را همیشه مدیونت هستم ای بزرگ مرتبه ...
نویسنده :
ارینب
16:07