ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

ارمیا تُپلو

تولد 1 سالگي ارمياي بي نظيرم

سلام هميشه خوب خوب ميدانستم روزي كه براي تولد يك سالگيت بخواهم بنويسم زبانم بسته ميشود./دستانم قفل انگار وچه همان شد درست اكنون..... چگونه گذشت كه حتي برق و باد هم به گرد پاي اين 365 روز نرسيد كه اگر اين همه عكس و خاطره ثبت نمي شد /باور كه نمي كردم هيچ/باور نمي كردم باز..... پسرم /بي نظير پسر همه چي تمامم/كه بي بهانه عاشقم تورا...كه بي بهانه اشكهايم با هر كلامي كه برايت مينويسم چكه ميكند باز باران باران.....به خداي اين همه سال و اين يك سال قسم كه لحظه هايي با تو در اين يك سال تجربه كردم كه در خواب هم نمي ديدم اين همه مادر شدن را.....عاشق شدن را.....بي تابت شدن را..... ارمياي خوش نامم /جان مادر/آرام دل مادر/خوب خوب يادت...
10 دی 1391

روزهاي مادرانه

من هم مثل اغلب مادرهايي كه ميشناسم گاهي دلم ميخواهد از مادري ام مرخصي بگيرم 2روز /1روز/2 ساعت...اقلا 1 ساعت مادر نباشم.دستهايم مال خودم باشد.مغزم مال خودم باشد.فايده اي ندارد كه دو ساعت بگذارمش پيش پدرش يا مادر بزرگش و برم بيرون.حتي آن طوري هم دلم مال خودم نيست /پيش پسرم است..من دلم مرخصي اي ميخواهد كه در آن دلم هم مال خودم باشد.بنشينم پشت فرمان توي هر جاده اي كه ميشود 120 تا بروم.چاووشي گوش دهم ,باهاش داد بزنم و بگويم <هر روز پاييزه /هر سال پاييزه /ممنونم از چشمات/ماه پس از ابرم/من كاسه صبرم/اين كاسه لبريزه> وهي فكر نكنم كه الان ارميا داره چي كار ميكند؟غذا مي خورد؟گريه نميكند؟سرش به جايي نخورد؟كسي هست باهاش بازي كند؟ ميدانم...
5 دی 1391

با تو تمام لحظه ها برايمان بركت است و عشق

  باز دير آمدم اما اين بار  به دليل اسباب كشي بود.شرمنده ام كه نتوانستم خاطرات روزهاي زيباي چهار دست و پا رفتنت را به موقعش  ثبت كنم. سپاس خداي را كه مجالي باز از تو بگويم و بنويسم. از اين 8 ماه /از اين همه اوج گرفتن /تا عاشقي رفتن /از خنده هاي بي مثال تو/كه باورت هست با كهكشان عوضش نمي كنم/با دريا دريا تمام ثانيه ثانيه ها /نفسم گرمتر برايت ميرود و مي آيد... هنوز شبها از اينكه مرا براي شير خوردن طلب مي كني به اوج مي روم/عاشقترت مي شوم. من عاشقم تو را.من محتاج بودنت هستم.تو بي نظيرترينمان/در نفسهايمان خوش جا نشسته اي.               &...
21 مهر 1391

دندونات مبارك/تپلي من

بالاخره ارميا بي دندون ما هم ,تو 8 ماه و 8 روزگي دندون در اورد,چه دندون در اوردني...... از روز قبلش اسهال شد و تب كرد,خلاصه كه خيلي اذيت شد.4 روز طول كشيد تا تبش قطع شه.ولي بالاخره از اين مرحله هم سر بلند بيرون اومد و 2 تا مرواريد خوشگل اومدن بيرون.آخ كه من عاشقتم پسر منحصر به فردم.           ...
21 مهر 1391

تابستانی که با تو عاشقتر و گرمتر گذشت...

سلامی به گرمای تابستان/به روزهای در کنار تو /همراه و همنفس با تو/به سرعت گذشت هر چه تمامتر. امروز می خواهم به دور از قافیه و سبک برایت از تمام تواناییهای منحصر به فردت /تمام دلبریهای کودکانه ات بگویم /جان مادر....                 ...
21 مهر 1391

يه حرفايي هميشه هست.....

اين نوشته رو جايي خوندم,اينجا مي نويسم كه هم واسه فرداهاي قشنگ پسرم باشه هم واسه.... پسرم /پسر خوبم ميدونم كه تو هم روزي عاشق ميشي مياي واميستي جلوي من و بابات و از دختركي ميگي گه عاشقشي.! اين روزها اصلا عجيب نيست و تو ناگزيري از عشق..كه تو حاصل عشقي. پسرم مامانت برات حرفايي داره كه بدرد روزهاي عاشقيت ميخوره....عزيز دلم !يه وقتايي زن بي حوصله و اخموست!روزايي ميرسه كه بهونه ميگيره/بد قلقي ميكنه و حتي وقتي اسمتو صدا ميكنه و تو بجاي جانم هميشگي ميگي بله!واون ميزنه زير گريه. رنها موجودات عجيبي هستند پسرم. موجوداتي كه ميتوني با محبت ارومشون كني و يا با بي توجهيت ار پا درشون بياري....بايد براي اين جور وقتا آماده باشي.و ياد بگي...
13 مهر 1391

ميلادت مبارك عشق من(به بهانه 25 شهريور)

عزيز دل هميشه مهربان/ستودني ترين/پدر بي نظير/همسر همنفس من امروز خداوندگارمان چه نقشي بهتر از آفريدن و خلق تو يگانه مي توانست رقم بزند/هيچ/تنها با  آفريدن تو در اين روز بي نظير/خستگي اين همه سالش را بدر ميكرد كه كرد. وحيد عزيزتر از جانم/مرد چون كوه استوار من/تولدت مبارك. امسال كوچك مرد زندگيمان/ارمياي بي همتايم/هم به تو پدر بي نظيرش تبريك مي گويد. امسال از پروردگار مان چه هديه اي باشكوه وتك دريافت كردي/جمع سه نفره مان هميشه نور باشد وشادي. وحيدم/نفسم/هم سرم/هم شانه ام/مجموعه تمامي احساسات عاشقانه مني. مي پرستمت نفس نفس . لمس بودنت مبارك....... ...
2 مهر 1391

ارمیا جون با،فرنازو بهناز

ارمیا جون تو اون همه عروسکهایی که داره،به چیزهای دیگه علاقه مند شده. جاحوله ایی آشپزخونه (فرناز) و جاحوله ایی اتاق خواب(بهناز). من واین همه خوشبختی محاله!!! سمت راست :فرناز جون (مو قرمزه ) سمت چپ :بهناز جون          آماده حمله، به فرناز و بهناز پایان جدایی ها درحال کشیدن موهای فرنازجون،اینقدراذیتش نکن،شیطان درحال کشتی گرفتن خوشحال تر از همیشه   ...
7 خرداد 1391

برای وحید عزیز تر از جانم

ای یگانه خدای ابدی ام !هر چه دارم از وجود توست.از نگاه بی نقصت به من است.از همان مهربانیت. سپاس که این همه بخشیدی ام.سپاس که لایق دانستی ام.سپاس بابت شیره ی جانم که روز به روز افزودی اش.سپاس برای تمام نفس هایم.به خودت می سپارم هر انچه مصلحت توست.                          برای وحید همیشه مهربان واستوارم و تو ای بی تکرار/مهربان روزگارم/وحیدم/که تمام این مدت شبی نبوده که به هنگام بیداری وقتی ارمیای عزیز مرا بیدار.....تو با دستان پر مهرت مرا نوازش کردی و ان عاشقانه ی مخصوص....       &...
7 خرداد 1391